کشور ایران، یکی از بزرگترین منابع سنگآهن با بیش از ۳۶۰ میلیارد ذخیره معدنی شناخته میشود، ولی به دلیل اینکه در سالهای گذشته، دولتهای پیشین، اهمیت چندانی به بخش زیرساختی نداشتند، هماکنون ایران توانایی برداشت ۴۴ تا ۴۸ میلیون تن سنگ آهن را دارد که از این میزان ۱۲ تا ۱۶ میلیون تن فولاد در سال تولید میشود.
بیشتر صنایع تولیدی و به ویژه بخش مسکن وابسته به فولاد است و بنا بر مستندات موجود کشور در سال ۲۶ میلیون تن فولاد نیاز دارد که برای جبران این میزان فولاد سالانه حدود ۱۰ میلیون تن فولاد وارد کشور میشود. حال پرسش این است، چرا کشوری که منابع غنی آهنی دارد، نیازمند واردات فولاد است؟
در این باره، کمالالدین پیرمؤذن، عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس میگوید: بسیاری از کارخانههای ما برای ادامه روند کاری، نیازمند فولاد هستند؛ برای نمونه، کارخانههای خودروسازی و برخی صنایع دیگر به فولاد نیاز دارند، ولی به دلیل اینکه ما نمیتوانیم فولاد را در کشور تولید کنیم، بناچار نیازمند واردات هستیم.
وی درباره دلایل واردات فولاد گفت: چندین سال است، کشور به جای اندیشیدن به اقتصاد مولد و اشتغالزا، متأسفانه به اقتصاد سوداگری بها داده است. چندین سال بود که به رغم داشتن درآمد افسانهای نفت برای کشور کاری نکردیم و در حالی که میشد کشور را با ۳۰ میلیارد دلار اداره کرد، ۸۰ میلیارد دلار را به باد دادیم.
در هشت سال گذشته به صنعت، تولید و کشاورزی آن گونه که باید بها ندادیم. سرمایهگذاریها بسیار کمرنگ بود و صرف سوداگری و واردات و همچنین صرف مسائل غیرضروری شد؛ حال پشت پرده این ماجراها چه بوده، خدا میداند!
البته برای برخی همه چیز روشن است. متأسفانه برخی از قبل همین واردات، جیبهای خود را پر کردند و برخی اطرافیان خود را بینیاز کردند و همین باعث شد در تولید سرمایهگذاری نشود و با جمعیت ۳ میلیونی بیکار در کشور روبهرو باشیم.
اما محسن بیگلری، دیگر نماینده عضو کمیسیون صنایع نظر دیگری دارد. او میگوید: هنگامی که تحریم هستیم و نمیتوانیم در زمینه خودروسازی فعالیت خوبی داشته باشیم، چرا باید روی این صنعت تأکید کنیم و با تولید خودروهای بیکیفیت، جان مردم بیگناه را به خطر بیندازیم؟ به جای این کار، میتوان در صنایع دیگری مانند فولاد سرمایهگذاری کنیم.
این در حالی است که مسئولان کشور در پاسخ به این پرسش میگویند، بخش زیادی از اشتغال مربوط به صنایع خودروست و نمیتوان کارگران آن را از کار بیکار کرد، ولی من میگویم، ما این کارگران را به کارخانههای فولاد بیاوریم و در آنجا از آنها استفاده کنیم.
با این کار، نه تنها واردکننده نخواهیم بود، بلکه صادرکننده نیز خواهیم شد و به دنبال آن، بهای تمامشده برای ما کاهش پیدا خواهد کرد و مصرفکننده داخلی هم میتواند به آسانی از کالای تولید داخل استفاده کند؛ اما متأسفانه وزارت صنعت و معدن آنقدر گسترده است که توان رسیدگی به این کار را ندارد. پس باید وزارت صنعت و معدن را جدا کرد و برای وزارت صنعت و معدن وزارتخانه جداگانه ساخت.
بیگلری در پاسخ به اینکه ایران، یکی از غنیترین منابع معادن سنگ آهن در دنیاست، حال آنکه خود واردکننده فولاد است، گفت: ما معادن بسیاری در کشور داریم که به آنها هیچ توجهی نمیشود. در کشور معادن غنی با غلظت بالا و ذخیره بسیار بالا، مورد غفلت واقع شدهاند. ما الان در سقز معدنی داریم که حدود سی میلیون تن ذخیره معدنی سنگ آهن دارد و با فشارهایی که من به وزارت صنعت وارد کردهام، کارهایی برای فعال کردن آن انجام گرفته است.
وی همچنین درباره این موضوع که ۳۰ میلیون تن ذخیره معدنی به حساب نمیآید و میزان کمی میتوان از آن تولید فولاد کرد و اساساً سرمایهگذاری برای این گونه معادن باعث هدر رفتن سرمایه در کشور میشود، گفت: ۳۰ میلیون تن بسیار زیاد است (!) و میشود سی سال در این منطقه آهن تولید کرد.
اما آنچه از سخنان این نماینده برمیآید، بیانگر این است که چرا صنعت فولاد در کشور این گونه تضعیف شده باقی مانده است. هنگامی که کشور از کل ذخایر معدنی سنگ آهن، میتواند سالانه فقط ۴۴ میلیون تن برداشت کند، چگونه امکان دارد برای معدنی که کل ذخایر آن ۳۰میلیون تن است، انتظار ساخت کارخانه را داشت؟
متأسفانه ناآگاهی برخی مسئولین از اوضاع صنعتی، باعث میشود که با فشار به دولت، برخی سرمایهها به راحتی هدر رود. نمونههایی از این دست در کشور بسیار است و یکی از آنها که در همین استان قرار دارد، کارخانه فولاد کردستان است که به واسطه برخی سفارشها در زمان دولت قبل ساخته شد و هماکنون به حالت تعطیل درآمده است.
همچنین واحد تولیدی فولاد نیز در کشور وجود دارد که به همین سرنوشت دچار هستند. دلیل انجام این کارها در کشور به نظر بیشتر سیاسی است و نمایندگان مجلس برای اینکه نشان دهند که به فکر مردم منطقه هستند، با فشار بر دولت، برخی امتیازات را از آن منطقه میگیرند. از سوی دیگر، دولت نیز به دلیل آنکه در فشار است، با این طرحها موافقت میکند و در نهایت به دلیل نبود مطالعات لازم در زمینه ساخت واحدهای تولیدی، نه تنها محصولی تولید نمیشود، بلکه سرمایههای بسیاری به هدر میرود؛ از آن جمله میتوان به کارخانه کاغذسازی مراغه اشاره کرد که به دلیل منابع ناکافی درخت تعطیل شد، یا کارخانه فولاد کردستان که هزینه زیادی برای انتقال مواد اولیه نیاز دارد و نمونههای بیشمار دیگر که هماکنون با صرف هزینههای میلیاردی تعطیل شدهاند و جالب آنکه نمایندگان با وجود آگاهی از شرایط با فشار به وزیر در فکر به دست آوردن اعتبار از آنها هستند!